رفته بودم تابلو فرش بخرم. خب درسته که خیلی سر رشته ندارم ولی با سوال و جواب و زیر و رو کردن همه چیز می تونم بفهمم چه خبره! یک تابلو فرش را به قیمت عجیب و غریبی می داد. شک کردم و گفتم برم بازار هم قیمت کنم. باور نکردنی بود. تقریبا دو برابر قیمت بازار می داد.
درسته که اجاره ها بالاست و . ولی آخه دو برابر قیمت دادن هم خیلی نامردیه
خیلی جالبه که اکثر شرکتهای آلمانی ، شرکتهایی خانوادگی هستند. این شرکتها بعضا حدود دویست سال قدمت دارند و بصورت خانوادگی از نسلی به نسل بعد منتقل شده است . البته همانطورکه مستحضرید این شرکتها اصلا کوچک نیستند و بعضا تمام جهان را پوشش می دهند و محصولات آنها بصورت خیلی حرفه ای و هوشمندانه در تمام جهان توزیع می شوند.
ولی نکته جالب تفاوت شرکتهای اونها با شرکتهای ایرانی است. تقریبا ما هیچ شرکتی را نداریم که بصورت خانوادگی اداره شود و نسل ها ادامه پیدا بکنه!!!
اکثر شرکتهای موفق بعد از فوت بنیانگذار آن، بسیار ضعیف می شوند و یا ورثه آن را می ند. ولی چرا؟
ظاهرا فرد محوری یکی از مشکلات عمده شرکتهای اینچنینی است. اکثر شرکتهای ایرانی شخصی، به فرد متکی هستند و اصلا سیستمهای کامل و جامع ندارند و برای آینده برنامه ریزی نمی کنند. البته در کنار آن عدم توجیه اقتصادی تولید را هم باید نام برد.
در خصوص اینترنت و کامپیوتر و . اطلاعات زیادی نداشتم. پس از اینکه مصمم شدم در این حوزه کار کنم، وارد دریای عظیمی شدم که هر روز متوجه می شدم بیشتر از روز قبل می دانم که نمی دانم.
این واقعا برام جالبه که آنقدر این اقیانوس بی کران است که هر چقدر هم که سعی می کنم حوزه کاری خود را محدودتر انتخاب کنم باز نمی شود. تقزیبا می توانم بگویم که هر روز مطلب جدید از IT می خوانم و هر بار مثل موج پر تلاطمی مرا به گوشه ای می کوبد. و دوباره سعی در یاد گرفتم آن مطلب جدید می کنم.
جدیدا به رسانه های اجتماعی علاقمند شده ام. اینکه چزور برخی از افراد از این رسانه ها کسب درآمد می کنند برایم واقعا جالب است. برخی از افراد به راحتی توانسته اند با بقیه ارتباط برقرار کنند و برای خودشان شبکه ایجاد کرده اند. این شبکه برای آنها به خوبی کار می کند و منجر به کسب درآمد برایشان شده است.
ولی وقتی کمی عمیقتر فکر کنید متوجه می شوید که کار آسانی نیست. حتما همه ما حداقل یکبار دوست داشته ایم که مانند این تاثیر گذاران شبکه های اجتماعی عمل کنیم و سعی در شبکه سازی و به نوعی جمع کردن فالوور باشیم. ولی چرا غالبا ناموفق هستیم؟
به نظر من عامل اصلی این است که ما پشتکار آنها را نداریم. اگر با دقت در صفحات آنها بنگریم، حداقل پنج تا شش سال مشغول بوده اند ولی ما می خواهیم با زمان بسیار کمتری به وضعیت آنها برسیم. خب روشن است شکست می خوریم!
وقتی به قضیه رفتن و مهاجرت کردن ایرانیا کمی عمیقتر نگاه کنیم با طنز تلخی مواجه می شویم. افراد پس از درس خواندن و دانشگاه رفتن و بعضا کسب تجربه در کارهای مختلف ، آماده صادرات می کنیم. ولی صادراتی که هیچگونه برگشت و نفع برای کشور ندارد.
آیا کسی حساب کرده است که هر فرد که مهاجرت می کند چه هزینه ای را بر کشور تحمیل می کند؟
یکی از تفاوتهای عمده که مابین ایرانیها و اروپایی ها می بینم اینه که برای تناسب اندام و سلامتی ما ایرانیها بیشتر بر روی رژیم غذایی تمرکز می کنیم و سعی می کنیم با کمتر خوردن و کنترل غذا به لاغری برسیم. در حالیکه اروپایی ها مبنا را بر ورزش و تحرک قرار می دهند. وقتی در پارکهایشان قدم بزنیم، بسیاری از افراد را مشاهده می کنیم که در حال دویدن و ورزش کردن هستند.
با این کار نه تنها مشکلات تغذیه ای پیدا نمیکنند بلکه ماهیچه ها و بدن شان بطور کلی سالم می ماند. یعنی علاوه بر اینکه هیکل خوبی دارند دچار ضعف بدنی نیز نمی شوند. بنابراین به نظرم بهتر است بیشتر به ورزش و تحرک توجه کنیم و البته کنترل رژیم غذایی نیز از اهمیت خودش برخوردار است. ولی قطعا با تمرکز بیشتر بر روی ورزش کردن می توانیم به تناسب اندام بهتر و معقول تری برسیم.
فکر کنم باید حسابی خدا را شکر کنیم. فکر کنم دل خدا هم برامون سوخت . اگه باران نمیومد که حتما توی این آلودگی وحشتناک کاملا مرده بودیم. دیگه تنها چیزی که می تونه به دادمون برسه امدادهای غیبی است.
فقط امیدوارم خدا هم بی خیال ما نشه
چند روز پیش داشتم به برنامه ریزی های قبلی ام فکر می کردم و اینکه خیلی از چیزها را به آینده حواله داده بودم. حالا همون آینده است و فقط غصه باید خورد که چرا انجام کارها را فقط به تعویق انداخته ام.
ولی خب هیچ وقت دیر نیست. می خوام دیگه هیچ چیز را به آینده موکول نکنم و در زمان زندگی کنم.
همیشه وقتی به تاریخ مربوط به شاهزاده های قاجار و تقسیم مملکت بین آنها توجه می کنم نمی دوندم چرا به طور ناخودآگاه به یاد این ژن های خوب و دوست داشتنی می افتم. قبلا مملکت را مابین آن شاهزاده ها تقسیم می کردند و هر کدام بر قسمتی چنگ می انداختند و می خوردند و می بردند و .
در حال حاضر بر هر شرکت و سازمان یکی از این ژن های خوب را قرار می دهند تا شاهزاده وار همان کنند که باید
منبع:
درباره این سایت